پلوپ، پلوپ ایران ـ شعری از افشین بابازاده

نوشخانه ٢٣ 

در این نوشخانه
آبجو را مى نوشم
با بطرى وحش
كه مى خواهد حرفى بزند
وقتی دندانش را با دربازكن مى كشى
گويى نفس مي كشد و دهانى كف مى كند
دندان من را هم سالهاست كشيده اند
همچنان فرياد مى زنم
صداى من را در تمام شعرها ريخته اند
چون آدم معمولى از نقشه ای معمولی تر
با در بازكنى زبان باز مى كنم
آنجايى كه فرياد زدم
نامش نه خاور ميانه، نه آسيا، نه جهان سوم است
يك نام بيشتر ندارد
بطرى ابجوى بى دندان
در گلوى من
خالى مى شود
نوشخانه دار : دندان بطری را بکش
بریز
پلوپ پلوپ
ایران
ایران

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

بادگیرهای چندصدساله بندر لافت ، به دلیل بی توجهی مسئولین حکومت اسلامی، در حال ویرانی کامل است ـ شهرام صداقت

Read Next

همدستی «وزارت میراث فرهنگی حکومت اسلامی»، برای حراج غیرقانونی میراث های تاریخی ایرانیان ـ شهرام صداقت