کوروش بزرگ، تاریخ را دگرگون کرد – شاهرخ رزمجو

 

در پرتو اسناد و مدارک باستان‌شناسی، از سوی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با همکاری موزه‌ی ملی،  پسین یکشنبه 7 آبان‌ماه 1402 خورشیدی، با  سخنرانی دکتر ژاله آموزگار، دکتر حکمت‌اله ملا صالحی، دکتر شاهرخ رزمجو، دکتر کامیار عبدی، دکتر مهرداد ملک‌زاده،  دکتر علی موسوی و دکتر احمدرضا قائم‌مقامی در تالار همایش‌های موزه‌ی ملی ایران برگزار شد.

شاهرخ رزمجو، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، از سخنران  این نشست بود. عنوان سخنرانی او «کوروش هخامنشی در اسناد و نوشته‌های بابلی» نام داشت. رزمجو در آغاز به این نکته اشاره کرد که: «کوروش را تنها با استوانه‌ی او نیست که می‌شناسیم. اسناد دیگری هم وجود دارد که کمتر شناخته شده است. کوروش فرمانروای یک پادشاهی کوچک در پارس باستان و پادشاه انشان بود که با تصرف ماد توانست امپراتوری خود را گسترش دهد و با بابِلِ نو همسایه شود که در آن زمان در دست نبونئید بود. در سال 539 پیش از میلاد، کوروش بابل را فتح می‌کند و تاریخ را تغییر می‌دهد. بابِل یک اَبَرشهر جهان باستان بود، با قدرت تجاری بسیار و فرهنگ بسیار پیشرو، به‌ویژه پس از سقوط آشور. بابل توانست جای آشور را بگیرد. شهر بابل با زیگورات بزرگش برای پرستش خدای مردوک شناخته می‌شد.»
رزمجو درباره‌ی استوانه‌ی کوروش بزرگ گفت: «پیش از دستیابی به استوانه‌‌ی کورش، تنها دو منبع برای شناخت کوروش وجود داشت: منابع یونانی و نوشته‌های عهد عتیق. اما زمانی که در کاوش‌های باستان‌شناسی استوانه‌ی کوروش به دست آمد، باستان‌شناسان فهمیدند به سندی دست یافته‌اند که در آن کوروش به زبان خودش سخن می‌گوید. 19 سطر این استوانه را کاهنان بابل نوشته‌اند و از سطر 19 به بعد این خود کوروش است که سخن می‌گوید.»
این سخنران در ادامه افزود: «هرمز رسام کاشف استوانه، یک آشوری کلدانی بود که در موصل به دنیا آمده بود. روزی که استوانه کشف شد خودِ رسام حضور نداشت و کارگران آن را یافتند. سوال این بود که استوانه در کجا یافت شده است؟ در نامه‌هایی که در آن زمان نوشته شده، به تپه‌ای به نام جمجمه اشاره می‌شود. جمجمه، تپه‌ای است که سپس‌تر مشخص شد یکی از دیوارهای دفاعی شهر بابل بوده و گویا طاقچه‌ای در دیوار آن بوده و استوانه درون آن قرار داشته است. در بخش جنوبی شهر بود که استوانه پیدا شد. این تپه همان دیواری است که بابل را احاطه کرده بود. بلافاصله پس از این که باستان‌شناسان متوجه می‌شوند که استوانه‌ی پیداشده از کوروش است خیلی هیجان‌زده می‌شوند. کسی که برای خواندن استوانه پیش‌قدم می‌شود، هنری راولینسون بود؛ کسی که خط میخی را رمزگشایی کرده بود. با این کار تمام تاریخ خاور باستان از نو نوشته شد. پس از مدتی بخش دیگری از استوانه پیدا شد که اکنون در اختیار دانشگاه ییل است.»
به سخن رزمجو، در آغاز سال 2010 میلادی دو قطعه‌ی دیگر پیدا شد که مربوط به استوانه نیست، بلکه یک متن گل‌نوشته‌ی مسطح است، اما همان متن استوانه است که در بابل نگهداری می‌کردند. قطعه‌ی دوم بخش انتهایی کتیبه است. در سطر پایین، اسم نویسنده (کاتب) استوانه نوشته شده است، کسی به نام «ایشتی مردوک». این دو قطعه بخش‌های شکسته‌ی استوانه‌ی کوروش را کامل می‌کند.
رزمجو در ادامه افزود: «استوانه‌نویسی یک سنت میان‌رودانی بود. استوانه‌های بابلی شکل‌های گوناگون دارند. استوانه‌ی کوروش نمونه‌ی تُوپُر استوانه‌های بابل است. استوانه از پادشاه نبونئید سخن می‌گوید که بابلی‌ها از او ناراضی بودند. خود نبونئید نیز یک استوانه دارد که در آن از رویای خود سخن می‌گوید. او می‌گوید که خدایان به او دستور داده بودند که پرستشگاه خدای سین (خدای ماه) را آباد کند. نبونئید خدای سین را پیشرو خدایان دیگر می‌دانست و این سبب ناخشنودی بابلیان شده بود. مردم موافق او نبودند. نبونئید می‌گوید که خدای سین مردم را کیفر داد. او خود را از بابل دور می‌کند و به جایی می‌رود که امروز ما می‌دانیم شهر تیمس در عربستان بوده است.»
این استاد دانشگاه درباره‌ی سندهای بابلی گفت: «در رویدادنامه‌ی نبونئید آمده است که در سال ششم پادشاهی او آستیاگ، پادشاه ماد، علیه کوروش لشکر کشید. در این رویدادنامه گفته شده که خدایان، کوروش را برانگیختند تا آستیاگ و ماد را نابود کند. در رویدادنامه‌ی سال نهم نیز می‌گوید که کوروش پارسی سپاه خود را گِرد آورد و به سرزمین‌های میان‌رودان (:بین‌النهرین) آمد. کوروش هم در استوانه‌ی خود می‌گوید که مردوک شاه دادگری را جست‌وجو می‌کند که دلخواهش باشد. آن شاه، کوروش بود. کوروش سپس می‌گوید نبونئید دیوانه است و بارها گفته است که من همه چیز را می‌دانم و خدایان در خواب همه چیز را به من می‌گویند (این را کاتب استوانه می‌گوید). او می‌گوید نبونئید هذیان می‌گفت و در توّهم بود.»
به سخن رزمجو، یک متن معروف به نام «نبرد اوپیس» هست که دو ترجمه از آن وجود دارد. در یکی می‌گوید نبونئید و سپاهیانش با کوروش و سپاهیان او روبه‌رو شدند. در یک ترجمه می‌گوید کوروش مردم را قتل عام کرد و در ترجمه‌ی دیگر نوشته شده که کوروش مردم را در آتش سوزاند. هیچ‌کدام از این دو ترجمه درست نیست. خوشبختانه من به اصل کتیبه دسترسی داشتم. آن را به پروفسور لامبرد، یکی از متخصصان برجسته‌ی خط میخی، نشان دادم. در ترجمه‌ای که ایشان انجام دادند سخنی از قتل عام نیست، حتا واژه‌ی آتش هم در متن نیامده است. ایشان چنین ترجمه کرده‌اند که سربازان اکد عقب‌نشینی کردند و کوروش ادوات آنان را تصرف کرد و سپاه آنان را شکست داد. پس اشتباهی در ترجمه بوده و هیچ اشاره‌ای به آتش زدن و سوزاندن و قتل عام نشده است.‌
رزمجو درباره‌ی شیوه‌ی گشودن بابل به دست کوروش گفت: «کوروش بخشی از سپاهیانش را زودتر از نبونئید به بابل می‌فرستند و وقتی نبونئید به بابل می‌رسد، همان سپاهیان پیشرو، او را دستگیر می‌کنند. در برخی از متن‌های بابلی آمده است که نبونئید به کرمان تبعید می‌شود، یعنی او را نمی‌کُشند. در رویدادنامه‌ی نبونئید به رفتار سپاهیان کوروش اشاره شده است و نوشته شد که در بابل هیچ درنگی در انجام آیین‌های دینی پدید نیامد. سپاهیان کوروش نیایشگاه را نگهبانی کرده بودند که چیزی غارت نشود؛ رویدادی که در دنیای کنونی هم روی نمی‌دهد.»
او سپس افزود: «در سالنامه‌های بابلی آمده است که هفده روز پس از آن کوروش وارد بابل شد و مردم به پیشواز او رفتند و تاریخ انجام هیچ آیینی از دست نرفت. کوروش به مردم صلح بخشید و نگذاشت سربازانش وارد محوطه‌ی دینی شهر شوند. خود نیز بیل و سبد آب برداشت و شروع به ساخت‌وساز کرد. او خشت نخست بنا را خود گذاشت. در رویدادنامه‌ی نبونئید آمده که شهر آرامش داشته است.»
رزمجو به سندهای دیگر درباره‌ی کوروش بزرگ اشاره کرد و گفت: «شواهد دیگری هم داریم؛ مانند آجرنوشته‌های مُهرشده که در شهر اروک و شهرهای دیگر به‌دست آمده است. این آجرنوشته‌ها مُهر کوروش را دارند. جالب است که بدانیم بعضی از پرستشگاه‌هایی که کوروش بازسازی کرده، پرستشگاه خدای سین است. یعنی او حتا هوای پیروان خدای سین (خدای ماه) را هم داشته است. به هر روی، واژه‌ی کلیدی که کوروش در استوانه‌اش می آورد، واژه‌ی صلح و آرامش است. اما از کجا بدانیم کوروش درست می‌‌گوید؟ و از کجا بدانیم که این متن‌ها درست می‌گویند؟ گل‌نبشته‌ای در باِبل هست که مربوط می‌شود به یک متن اقتصادی در دیوان خانه ی شهر. شاید دو روز پس از سقوط بابل نوشته شده است. این نشان می‌دهد که مردم شهر سرگرم کار و زندگی خود بوده‌اند و وضعیت شهر، اشغال شده نیست. این سندها به ما نشان می‌دهد که گفته‌های کوروش در استوانه درست است.
ما صدها گِل‌نبشته داریم که از کوروش یاد شده است. نامه‌های اداری از سال چهام پادشاهی کوروش یک نمونه از آن سندها است. متن‌های ستاره‌شناسی هم داریم که پنج متن است که از خورشید و ماه‌گرفتگی سخن می‌گوید. می‌دانیم که در جهان باستان، ستاره‌شناسی بسیار برای مردم مهم بوده است.»
رزمجو در پایان سخنانش گفت: «باید به این نکته توجه داشت که ما تنها با استوانه‌ی کوروش روبه‌رو نیستیم، بلکه با صدها گل‌نبشته‌ی میانرودانی سروکار داریم که آگاهی‌های بسیار درباره‌ی گشودن بابل و جهان باستان و خود کوروش در اختیار ما می‌گذارند.»

 

نگار جمشیدنژاد

نشست تخصصی کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت

1402-08-09

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

رویکرد تازه ای از نفرت تمام نشدنی حکومت اسلامی نسبت به کوروش و فرهنگ و تاریخ ایران در روز کوروش بزرگ

Read Next

نگاه علمی حکومت:‌ تبدیل کوروش بزرگ به یک مسلمان شیعی