بهارانه ـ احد قربانی دهناری

شادیانه‌های چکامه‌سرایان به مردم و پرچم مبارزه‌ی آنها در برابر قشریون و خودکامگان (شعرها و ترانه های سرزمین نوروز)

کشور من سرزمین شگفت‌انگیزی است. صدها مبارزه در صدها جبهه در جریان است. یکی از این جبهه‌ها، مبارزه برای بیان احساسات به ویژه احساس شادی و نشاط است. یک جریان عبوس و غم‌طلب می‌خواهد ترانه، شعر، شادی و نشاط را از لب‌ها و دل‌ها بزداید و اندوه و نوحه و مصیبت را جایگزین آنها کند. یک جریانِ در آشکارا عبوس و تارک‌دنیا ولی در پنهان دنیادوست و زرکیش، می خواهد مهرگان، سده، یلدا، چهارشنبه‌سوری و نوروز را از سالنامه‌ها پاک کند و ایام عزاداری محرم، صفر، موسویه، زینبیه، حسنیه و فاطمیه را جایگزین آنها کند.

اما، شاعران که محمد در آیه‌ی «وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ» [و شاعران را گمراهان پیروى مى‏كنند. سوره الشعراء، آیه ۲۲۴] و روایت «لأن یمتلئ جوف أحدكم قیحا خیر له من أن یمتلئ شعرا.» [اگر درون انسان پر از چرک باشد بهتر از آن است که از شعر پر باشد.] دشمنی آشتی‌ناپذیر خود را با آنها نشان داد، همواره به پیشواز بهار رفتند و شکست زمستان سرد و سیاه و آمدن بهار روشن و شادی‌بخش را جشن گرفتند و به مردم بهارانه و یا بهاریه پیشکش کردند.

بهار در بهارانه‌ها شاعران ما، به معنی نوزایی است و معنی نمادینی ژرف دارد که از تجدید حیات و نوسازی فردی تا اجتماعی را در بر می گیرد.

در بهارانه‌ها، سرایندگان با ستایش از خوبرویی‌های ‌بهار زیبا، رنگین‌، نوشکفته، نوساز، دگرگونساز و زندگی‌بخش، اشتیاق و چشم‌انتظاری خویش را برای رسیدن به یار و همدم و بهتر شدن انسان و جامعه را زمزمه می کنند. آرمان نابودی کهنه، رکود و سکون را و شوق زایش دوباره‌ی جنبش و حرکت را آواز می کنند.

سه عرصه زایش، دگرگونی و نوسازی در بهارانه‌ها برجسته است.

  • دگرگونی طبیعت
  • دگرگونی فردی
  • دگرگونی اجتماعی

دگرگونی طبیعت

در برخی ار بهارانه‌ها، شاعران چنان نقاشی‌های زیبا و دل‌انگیزی از طبیعت ترسیم کرده‌اند، و چنان شکفتن گل‌ها و آواز پرندگان تصویر کرده‌اند که جان از شنیدن و چشم و دل از دیدن آنها سیر نمی شود.

دگرگونی فردی

برخی بهارانه‌ها علاوه بر وصف نوروز و جشن فروردین و توصیف زیبائی‌های طبیعت، انسان را به نشاط، شادمانی و خودسازی تشویق می‌کند. حافظ در بهارانه زیر، ما را به خوشدلی تشویق می کند:

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی         که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش     که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی               وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است              حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف              گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست           رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

حافظا گر مدد از بختِ بلندت باشد                         صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

مولوی از ما می خواهد همگام با دگرگونی بهار، ما نیز تحول درونی و روحی پیدا کنیم و روادار و مهربان شویم.

در بهاران کی شود سرسبز سنگ؟
خاک شو تا گُل برآیی رنگ رنگ
سال‌ها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش

دگرگونی اجتماعی

برخی از بهارانه‌ها، تنها آثار هنری زیبا و بیان احساسات و شادی و نشاط نیستند، بلکه بیان زندگی مردم، دردها، رنجها، آرزو و آرمان‌های آنها نیز هستند.

 

من در یک کتاب که آدرس آن در زیر می‌آید، قدم به این گلستان پر طراوت بیکران ‌گذاشتم و در گلزار سراسر سرزمین نوروز – ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان – گشت و گذاری کردم. این کتاب رهاورد این گشت و گذار و عیدی من است برای شما.

گوتنبرگ

اسفند ۱۴۰۰

در آدرس زیر کتاب بهارانه‌ها را می‌توانید دانلود کنید:

https://t.me/AhadGhorbaniDehnari/1943

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

زرتشت – آیین نوآوری ـ آرمین لنگرودی

Read Next

شادباش جبهه ملی ایران خارج کشور به مناسبت سالگشت ملی شدن صنعت نفت ایران