مطابقت اوسنس کاوی وداها با کیکاوس در اوستا – جواد مفرد کهلان

مطابقت اوسنس کاوی وداها با کیکاوس (کی اوسن، خشتریتی) در اوستا

 

بنا به پراشک آشوریان در آغاز حکومت آشور بانیپال لشکری به رهبری رئیس رئیسان شانابوشو برای تسلیم خشتریتی و مذاکرات صلح با وی به زیر حصار شهر آمل فرستادند. ادامهٔ گزارش نیامده و کتمان شده است؛ چون مادها و آماردان (جنگاوران) به رهبری خشتریتی (کیکاوس) و آترادات پیشوای آماردان (کِرِساسپَ، رستم، آذربرزین) بر آشوریان پیروز گردیده اند و ماد مستقل شده است.

در اوستا آترادات یاور خشتریتی (کی اوسن، کیکاوس) تحت لقب کِرِساسپ (در هم شکنندهٔ راهزنان) دارای گرز معرفی گردیده است. متقابلاّ اوسنس کاوی وداها (کی اوسن) گرزی آتشین به ایندره (کشندهٔ دشمن) میدهد تا او بتواند ورتره (دشمن) را بکشد.

در بخش یازدهم کتاب بندهش چنین آمده: “…فره کیانی آن است که با هوشنگ و جم و کاوس و دیگر شاهان آفریده شده است و پیوند کیان نیز از او رفت”. در بخش هفدهم از قصری که کاوس در البرز (منظور ارزیفیهٔ اوستا، کرکس کاشان) ساخته سخن می رود، این مطلب با تفصیل بیشتری در دینکرد به نقل از “سوتگرنسک” اوستایی نیز آمده است. در بخش هجدهم بندهش روایت کاملتری در خصوص اعمال کاوس دیده می شود: “در شاهی کاوس در همان هزاره دیوان دژ بهمن (آشوریان نینوا) ستیزه گر شدند و “اوشنر” به کشتن آمد و اندیشهٔ (کاوس) را گمراه کردند تا به کارزار آسمان شد و سرنگون فرو افتاد، فره از او گرفته شد پس دیوان هاماوران (آشوریان به رهبری اسرحدون) به اسب و مرد جهان لگدکوب کردند (تا) او را به بوم هاماوران (آشور) به فریب با پیدایان کیان در بند کردند. یکی که (او را) زین ـ گاو (منظور سارگون دوم آشوری) خوانند که زهر به چشم داشت از تازیان به شاهی ایرانشهر آمد. به هر که به بدچشمی نگریست کشته شد. ایرانیان افراسیاب (منظور ایشپاکای اسکیت یا سلف وی) را به خواهش خواستند تا (باز) گشت و آن زین ـ گاو (سارگون دوم) را کشت و (خود) شاهی ایرانشهر کرد. بس مردم را از ایرانشهر برد و به توران نشاست. ایرانشهر را ویران کرد و بیاشفت تا رستم از سگیستان (منظور سرزمین گرامی دارندگان سگان، کاسپیانه) سپاه آراست و هاماورانیان (آشوریان) را شکست داد، کاوس و دیگر ایرانیان را از بند گشود با افراسیاب فرمانروای توران به” اوله رودبار” (رودبار والا) که سپاهان (منسوب به جنگاوران، آماردان) خوانند، کارزاری نو کرد از آن جای (وی را) شکست داد. بس کارزار دیگر با (وی) کرد تا (او را) بسپوخت به توران افگند ایرانشهر را از نو آبادان کرد”.

 

مطابقت نستوریان/نیساریان مازندران و گیلان با آماردان (جنگجویان)

 

از گیلان و آمل در سال 553 میلادی به عنوان محل نستوریان (آدمکشان، آماردان) یاد شده است. (ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، تألیف پروفسور یوزف مارکوارت، ترجمهٔ دکتر مریم میراحمدی، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۳ صفحه های 236 و 237):

नाष्ट्रा f. nASTrA destruction

नाष्ट्रा f. nASTrA evil demon, denger

 

در شاهنامه نام نستوریان به صورت نیساریان (جنگاوران) به همراه کاتوزیان (کادوسیان) ذکر شده است:

 

گروهی که کاتوزیان خوانی‌اش

به رسم پرستندگان دانی‌اش

جدا کردشان از میان گروه

پرستنده را جایگه کرد کوه

بدان تا پرستش بود کارشان

نوان پیش روشن جهاندارشان

صفی بر دگر دست بنشاندند

همی نام نیساریان خواندند

کجا شیر مردان جنگ آورند

فروزندهٔ لشکر و کشورند

کز ایشان بود تخت شاهی به جای

و ز ایشان بود نام مردی به پای

निशरण n. nisara[Na] slaughter

 

نام همراهان این دو گروه جمشیدی یعنی نسودی ها (شخم زنندگان) و اهتوخوشان/هوتخشان (صنعتگران، گراگرها) یاد آور سودی ها (شخم زنندگان) و گرگرهای اران می باشند.

 

ترادف نامهای رستم و کرساسپ (گرشاسب) و ایندره (اَئنَ-دره، کشندهٔ ستمگران و دشمنان)

 

آرتور کریستن سن در کتاب کیانیان خود میگوید که «به نظر مارکوارت، رستم هفتخوان مازندران شاهنامه همان کِرِساسپ اوستاست که دشمنان خود را در کنار دریای فراخ‍کرت کشتار میکند». برای این نظر دلایل لغوی مشترک روشنی در معنی براندازندۀ راهزنان وجود دارد که بدانها توجه کافی نشده است:

در فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامی صفحه ۱۲۳۴، واژه «رُ» از ریشه «رَوَ» [از ریشه هندواروپایی رِیپ] به معنی بریدن و دریدن آمدن است. جزء دوم نام رستم یعنی ستم به صورت ستمبه در سانس‍کریت به معنی شورش و راهزنی و دزدی و شورش و طغیان آمده است، همان‍که به گونه ستم (جور) باقی مانده است (صفحه ۹۱، فارسی باستان، هاشم رضی).

در مقابل نام گرشاسپ/کرساسپ هم در هیئت کِرِسا-سپَ به همین معنی است: کِرِسَ= راهزن (جلد اول یسنا، صفحه ١٦٧ به نقل از بارتولومه)، دشمن و ستیزه جو (صفحه 382 فرهنگ واژه های اوستا)، سپا (افکندن و دور انداختن، صفحه ١٩٦ یادداشتهای گاثاها)، برانداختن و ویران کردن (فرهنگ واژه های اوستا.ص ١٤٦٧). در تأیید این وجه اشتقاق در بند ١٣٦ فروردین یشت اوستا می خوانیم: «ما به فروهر پاک سام گرشاسب مجعد موی و مسلح به گرز درود میفرستیم تا بر ضد بازوان قوی دشمن و لشکرش و سنگر فراخش و درفش برافراشته اش آن مقاومت توانیم کرد تا بتوانیم در برابر راهزنان پایداری کنیم.«

پس در مجموع معلوم میشود، نامهای کاوس (کی اوسن، پادشاه سرزمین چشمه)، اوسنس کاوی متعلق به خشتریتی مادی پادشاه ناحیهٔ پارتوکا (کنار چشمه، کاشان) بوده است.

 

منابع عمده:

١- فرهنگ نامهای اوستا، تألیف هاشم رضی.

٢- یادداشتهای گاثاها، تألیف ابراهیم پورداود.

۳- کیانیان تألیف آرتور کریستن سن، ترجمهٔ ذبیح الله صفا.

۴- فرهنگ واژه های اوستا، ترجمه و تألیف احسان بهرامی.

۵- بندهش، ترجمهٔ مهرداد بهار

۶- تاریخ ماد تألیف دیاکونوف، ترجمهٔ کریم کشاورز.

٧- جلد اول یشتها، ترجمه و تألیف استاد ابراهیم پورداود.

 

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

مثال عشق پیدایی و پنهان – به مناسبت روز جهانی عشق

Read Next

از اجیر شدگی تا نوازندگی محبت – طاهره بارئی