جزء چین به معانی طناب و انتخاب و جزء وَد (وَت) به معنی مرگ بوده است. در مجموع پل چینود یعنی پل طناب گزینشی جهان بعد از مرگ:
चीन m. china thread
चयन n. chayana selection
वध m. vadha death
کوه هرای مرتبط با پل چینود که در نزدیکی غار هنگ (غار کبوتر مراغه) و کنار رود دائیتی (رود داد و عدالت یا رود جایگاه پر دد) قرار گرفته و با کوه کنونی ذرنج مطابقت دارد که به لغت اوستایی به معنی جای نگهبانی است:
धरण n. dharaNa support
धारणा f. dhAraNA righteousness
این محل به صورت یک درۀ عمیق میان دو رشته کوه مجاور هم، به نزدیکی آتشکدۀ قدیمی آذرگشنسب در دامنۀ جنوب غربی کوه سهند و محل نگهداری اوستای عهد ساسانی، شیچیکان (روستای چیکان) قرار دارد و رود پر مار و خرچنگ دائیتی (موردی چای) میان آن جاری است.
آنچه در منابع زرتشتی در مورد پل چینوت تصور میشود تیغی تیز و شمشیر گونه است که ابعاد آن هر یک ۹ نیزه است و بر قلّه کوهی اساطیری به بلندی یکصد مرد به نام «تئیره» (قلّه) قرار دارد. این پل از تئیره که بلندترین قلۀ کوه هرا است تا عرش کشیده میشود به عنوان شاهینِ ترازوی ایزد رشن است، سگی مینوی بر سر پل حاضر بوده و دوزخ نیز در زیر آن قرار دارد. بنا به عقاید زرتشتی، روان درگذشته تا سه روز بر بالین تن حاضر و به آن متصل است و پس از آن در سپیده دم روز چهارم روان برای داوری به سر پل چینوت میرسد و در آنجا در دادگاهی که به داوری ایزد مهر و با حضور ایزدانی چون سروش، رشن و اشتاد برگزار میشود، به حساب کارهای نیک و بد وی رسیدگی میشود. اگر پرهیزکار بوده، کفهٔ ترازوی نیکی وی بر بدی سنگینی میکند، تیغه به پهنا میایستد و گزندی به او نمیرساند، سپس بادی خوش وزیده و در آن باد دختری زیبا که تجسم اعمال او است بر او ظاهر شده و به راهنمایی او از نردبان سه پلهای که نماد اندیشه، گفتار و کردار نیک است به گروتمان (بهشت برین) وارد میشود. اگر بدکار باشد عجوزهای بر وی ظاهر شده و به گفتهٔ عجوزه و از ترس آن، علیرغم میل باطنی، روان بر تیغ میرود و در سه گام که نماد اندیشه، گفتار و کردار بد است، بریده شده و به دوزخ میافتد. در هنگام عبور از پل مانعی وجود دارد که هم روان نیکوکاران و هم روان بدکاران با آن مواجهند و آن رودخانهایست که از اشک سوگواران پدید آمده و بیانگر این است که در تعلیمات دینی زردشتی مؤمنان را از سوگواری بیش از حدّ بر متوفی منع میکردند. نیز در باورهای اسطورهای آمده که پل چینود دو رو دارد و برای نیکوکاران، عریض و گشاده است و برای بدکاران مانند لبهٔ تیغ باریک و تیز است. دینکرد یک سر این پل را بر فراز دائیتی در ایران ویج (حوالی کوه سهند) و سر دیگرش را بر فراز هرا میداند. در بندهش آمدهاست: که چکاد دائیتی (قلّۀ دادگاهی رود دائیتی) آن است که در میان جهان به بالای یکصد مرد است، که چینود پل بر او ایستد. روان را بدان جای آمار کنند.
نوشتۀ قدیمی ام در این باب که بر اساس رسالۀ بسیار تحقیقی زادبوم زرتشت دکتر جیوانجی جمشید جی مودی است:
در اوستا در واقع نام کوه ذرنج (محل نگهبانی) یا زریش (به لغت پهلوی زیر- ریچ= زیر ریز) كوه ریزش كننده، در رابطه با دستگیری افراسیاب (مادیای اسکیتی) توسط هوم عابد و سرور (سپیتمه جمشید، لهراسب) هرا برزئیتی (کوه بسیار بلند) ذکر شده است که همچنین نام اوستایی البرز کوه (کوه بسیار بلند) است و این یکی مأخذ اصلی آن. اطلاق این نام بدین کوه ذرنج شهرستان مراغه می تواند به سبب وجود کلان دژ هراک (رغۀ زادگاهی زرتشت) بوده باشد که به نامهای هرا (دژ بلند) و برزه (بلند) نامیده می شده است: چه نام دیگر شهر بردع (برزه) در اران را نیز هروم (هرا، بلند) آورده اند و نام روستای هره در شرق چیکان شکلی از همین کلمه هرا است. حتی تپه بلندی در اراضی این روستا نیز هرای داغی خوانده میشود. به طوری که “در تپه طاقدیسی بلند و عریض و طویل بالای این روستا زیر بنای دیوار بسیار طویل و عریضی به سوی کوهستان پیدا شده است” بر می آید که لابد روستای هره و نام کهن هروم این شهر– که بعداً به عنوان زادگاه زرتشت با نام ارومیه مشتبه شده است. و این شهر نام خود را از آن دیوار و حصار دفاعی کلان دژ مرکزی آذربایجان رغۀ آذربایجان (هراک، رک) به ارث برده است. این احتمال هم هست نام برزه اشاره به قسمتی از شهر داشته است که در تپۀ طاقدیسی پیش آتشکده آذرگشنسپ کهن در کنار روستای علمدار، در نقطه مقابل شهر واقع در گودی مراغه قرار داشته است. نام کوه زریش یا ذرنج را می توان به معنی زیر ریچ (یعنی کوه ریزش کننده) یا کوه پناهگاهی گرفت که هر دو معنی در باره آن صدق میکنند. در قلۀ این کوه در میان صخره ها به طور طبیعی تالاری از سنگها ی یکپارچه و ترک خورده درست شده است که به معبدی می ماند. سمت جنوبی و نفوذ پذیر آن را با سنگهای درشت قابل حمل به رنگهای گوناگون انباشته اند که معلوم میشود قلّه کوه در مواقع خطر جنگ به عنوان جان پناه مورد استفاده قرار میگرفته است. به احتمال زیاد در دوران سوم زمین شناسی محل لانۀ دایناسورهای پرنده بوده است. در شاهنامه این کوه و یا خود کوه مقابل آن کوه غار هامپوهول به نام هرا (یعنی محل نگهبانی) خوانده شده است. در واقع در مورد هر دو صدق میکند. چون بالای کوه غار هامپوهول نیز به عنوان سنگر با سنگها دیوار دفاعی سنگ چین درست نموده اند. مطابق شاهنامه هوم عابد که در بالای این کوه مشغول عبادت بود نالۀ افراسیاب (مادیای اسکیتی) را از غار هنگ شنید و به دستگیری وی شتافت. یعنی به روایت فردوسی غار هنگ همان غار هامپوهول (هم – پایو- اوول، جایگاه بلند پناهگاهی)است. جالب است که در زبان کُردی هن پاویل معنی جالب پناهگاه استوار واقع در دامنۀ کوه را می دهد که به بهترین وجهی موقعیت طبیعی و دفاعی غار هامپهول را بیان می نماید. گرچه مشخصات غار هنگ بیشتر به معبد به اصطلاح مهری ورجوی میخورد که معبد یا گور دخمۀ سکایی (اسکیتی) بوده است. لابد در کنار محل اقامت موقتی مادیای اسکیتی در اینجا ایجاد شده بوده است. مطابق شاهنامه در هنگام دستگیری افراسیاب، کیخسرو (کی خشثرو، هوخشثره) در همان نزدیکی در آتشکدۀ آذرگشنسب کهن (منظور ویرانۀ کائین گبۀ حالیه= معبد شاهی، بین اراضی روستاهای کیم نوا و علمدار) مشغول عبادت بوده است که این خبر خوش دستگیری قاتل پدرش فرائورت (سیاوش/ فرود) به وی رسید. مطابق کتب پهلوی مکان پل چینوت (قضاوتگاه و دادگاه روز بازپسین) خیالی زرتشتیان نیز همینجاست یک طرف آن همان کوه هرابرزئیتی (زرنج) و سوی دیگر کوهی است که نامش ذکر نمیشود (ما اکنون گوو داغ گوئیم یعنی کوه آبی یا آسمانی) و آن زیر هم رود دائیتی (رود دادگاهی پر از خرچنگ و مار و ماهی که در زمان کودکی ما بود؛ یعنی موردی چای کنونی یعنی رود مردابی یا رود مردگان) در گودی عمیق بین این دو کوه نزدیک به هم روان است. پل خیالی چینوت در ارتفاع یک تا یک و نیم کیلومتری بالای آن کشیده میشد و آن پل برای پاک دینان به اندازه جاده ای پهنی میشد ولی برای ناپاک دینان به باریکی تیغه شمشیری میگردید و ایشان را از آن بالا شقه کرده و به ته آن درۀ عمیق می فرستاد.
بنیاد میراث پاسارگاد