میعاد در دوزخ

اخیرا خبر شدیم که «میعاد در دوزخ»، تاره ترین کتاب حمید شوکت، تاریخ نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران منتشر شده است. این کتاب که به زندگی سیاسی خلیل ملکی می پردازد، ار انتشارات فروغ ـ کلن است

از شوکت چندین کتاب با ارزش منتشر شده، از جمله: نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، تاریخ جنبش دانشجویی ایران در خارج کشور، پرواز در ظلمت، زندگی سیاسی شاپور بختیار، در تیررس حادثه زندگی سیاسی قوام السلطنه

درباره کتاب، از نویسنده:

خلیل ملکی تبریزی برای ما بیگانه‏ ای آشناست. بیگانه بودنش در نگاه نخست سخنی غریب می‏نماید، چراکه در این سال‏ها حرف و سخن بسیار درباره ‏اش گفته و شنیده‏ایم. سال‏هایی که نه تندی و درشتی، که بردباری و مدارا سکۀ رایج و پیمانۀ سنجش نیک و بد زمانه بوده ‏اند. ملکی در این سال‏ها همواره با ما و سرآمد ما بوده است. راه و رسم او را در تمام این سال‏ها، چارۀ هر درد و مرهم هر زخمی انگاشته ‏ایم تا به عیار و اعتبار همان سکۀ رایج و پیمانۀ سنجش، هرچه از او دور می‏ شویم به ما نزدیک‏تر ‏شود.

در چنین روزگاری گزاف نگفته‏ ایم اگر با یادی از رستاخیز شهریاران ایرانِ میرزاده عشقی، ملکی را «ملک‏زادۀ دیرین» و «جگرگوشۀ شیرین» بنامیم. غزل‏سرای توأمان آزادی و عدالت اجتماعی که فکر و قلمش، داروندارش را در راه نیکبختی مردمان سرزمینی نهاد که از دل و جان بدان مهر می‏ورزید.

شاه ‏بیت غزل زندگی اندوهبارش را چنان سروده‏ ایم که هیچ اسارتی را برنمی‏ تابید و اسیر توده نبود تا در چشم خطاپوش مان حقیقت دیگری پنهان بماند که توده را به‏ صرف توده بودن، به‏ صرف تهی‏دستی، کمال راستی و درستی پنداشته بود. گویی در سرسرای تاریخ، آیین ه‏ای در غبار برابرش نهاده باشیم که در آن تصویری از او نه آن‏گونه که بود، که آن‏گونه که می‏ انگاریم و می‏ پنداریم نقش بسته باشد. آیین ه‏ای‏ شکسته‏ به تاوان تندی و درشتی روزگار سپری شده‏ که جز خاک و خاکستر پیامد دیگری بر جای ننهاده باشد. ما ملکی، این بانگ فروخفتۀ فرودستان را از آغاز تا پایان، آوای رسای هشدار بی‏ پژواک چنین روزگاری انگاشته‏ ایم. خورشید تابانی که بار دیگر سر برآورده است تا ظلمت برخاسته از تندی و درشتی خطاهای بی‏ شمارمان را فروبکاهد و فکر و اندیشه ‏مان را جلا و درخششی تازه بخشد.

در چنین دور و زمان ه‏ای، دیربازی است که او را رهرو راستی و نماد بی‏ بدیل خرد، دلیر و بی‏باک، چالاک یافته ‏ایم. پاک و زلال چون سرچشمۀ آگاهی و خردی ناب و یگانه که هیچ کاستی، هیچ لغزش و نکوهشی را برنمی‏ تابد. بی‏ آنکه لختی درنگ کنیم و بیندیشیم و ببینیم آیا به‏ راستی چنین است که می‏ پنداریم یا اینکه ملکی تنها نجوای بیگانه‏ ای آشنا، نجوای ازخودبیگانگی ماست که بار دیگر سر برافراشته است؟ سر برافراشته است تا چون گوهری شب‏‏تاب نشان دیگری باشد بر آنکه گویی در گردش شتابان گردونۀ سیاست، همواره جز خدمت و خیانت، و جز پاسخ‏ های صریح و آسان به پرسش‏ های پیچیده و دشوار بدیل دیگری نشناخته و نمی‏ شناسیم.

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

آیا بازمانده تاق کسری را هم ویران خواهند کرد؟

Read Next

نابودی عمدی یک اکوسیستم ارزشمند در بوشهر