پرسش بنیاد میراث پاسارگاد از برخی شخصیت های فرهنگی و اجتماعی: برای این که اجازه ندهیم نوروز و جشن های ملی ایرانی مان را خانگی کنند؛ چه باید کرد ؟

با همکاری فرحناز عمادی

 

 

محمود ابطحی

فرهنگ با تمام عناصرش علاوه بر اینکه نشان دهنده ارتباط نسل‌های امروزی با پیشینیان است و از این راه هویت ویژه یک ملت را برجسته می‌کند، مهم‌ترین عامل پیوستگی در درون یک جامعه است. وجود عناصر مشترکی مانند نمادها، زبان، هنجارها و ارزش‌ها در فرهنگ باعث می‌شود اجزای یک ملت درک نسبتا مشترکی از جنبهٔ اجتماعی زندگی و هویت خود داشته باشند که آنها را به توافقی نسبی پیرامون زندگی اجتماعی می‌رساند. این توافق خود امکان پایه‌ریزی یک جامعه منسجم را بوجود می‌آورد. در این رابطه جشن‌ها و مناسبت‌های اجتماعی این فرصت را ایجاد می کنند که عناصر اصلی فرهنگ در صحنه‌‌ای از زندگی واقعی یادآوری و نگهداری شوند و در نتیجه، همبستگی اجتماعی را بر پایه آن عناصر حفظ کرده و هویت ملی را در تداوم تاریخی خود زنده نگه دارند.

آنچه حکومت اسلامی در بیش از چهار دهه گذشته در ایران انجام داده، تلاشی ایران ستیزانه برای از میان بردن عناصر اصلی فرهنگ ایرانی به نفع «فرهنگ شیعی» است. حکومت اسلامی با توجه به اهمیت جشن‌های باستانی ایران زمین و جایگاه یگانهٔ هر کدام از آنها در حفظ فرهنگ ایرانی، از روز نخست به این مناسبت‌های زیبای انسانی و ایرانی حمله‌ور شده است. به روشنی هدف آنان از میان بردن ملت ایران و ایجاد امت شیعیِ یکپارچه مطیعی است که منابع مادی خود را بدون هیچگونه مقاومتی در اختیار آنان قرار دهد. حاکمان اسلامی اگرچه توانسته‌‌اند با سوء استفاده از منابع مادی کشور ایران زندگی انگلی‌شان را ادامه دهند، هنوز موفق به از بین بردن هویت ایرانی نشده‌اند. فراموش نکنیم که هویت ایرانی در طول تاریخ مهم‌ترین سنگر در برابر چنین دشمنانی بوده است و انسان ایرانی در شرایط مشابه، آگاهانه به فرهنگ خود که شامل جشنهای باستانی ایران نیز می‌شود، پناه برده است. امروز هم باید با شناخت جایگاه اجتماعی این جشن‌ها و نقش یگانه آنها در حفظ فرهنگ و هویت ایرانی، از آنها در مبارزه با حکومت اسلامی یاری بگیریم و کشور و ملت خود را از این خطر وجودی رها سازیم.

بنظر من در این راه ضروری است که مفاهیم اجتماعی این جشن‌ها را نزد نیاکان خود بیاموزیم و آموخته‌های خود را به دیگران انتقال دهیم. همچنین در روز‌های جشن‌، جایگاه اجتماعی آنها را عملا برجسته کنیم:

خلاقانه شرایطی را ایجاد کنیم که علاوه بر بستگان، دوستان و نزدیکان، این مناسبت‌ها را به ایرانیانی که نمی‌شناسیم در یک محیط اجتماعی شادباش بگوییم. برای شادباش گفتن خلاقیت بخرج دهیم. برای نمونه می‌توانیم پیش از نوروز، بسته به توان خود، به خانواده‌ها یا کسانی که به دلیل فقر امکان چیدن هفت سین برای‌شان وجود ندارد لوازم آن را هدیه بدهیم یا در مناطق عمومی هفت سین بچینیم. در محله‌های خود با دیگرانی که داوطلب این کار هستند کمیته برگزاری جشن‌ها را تشکیل دهیم و برای هر جشن از پیش هم اندیشی و برنامه‌ریزی کنیم. ویدیو و تصاویر جشن‌هایی که در محیط عمومی برپا می‌کنیم را در شبکه‌های اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذاریم. اگر امکان ارتباط حضوری نباشد با استفاده از شبکه‌های اجتماعی جشن‌های ایرانی را با دیگران برپا کنیم. هنرمندان می‌توانند این جشن‌ها را موضوع هنر خود قرار دهند و در اختیار جامعه بگذارند. همچنین می‌توان ثروتمندان ایرانی را تشویق کرد که از محققان و دانشگاهیان، هنرمندان و سازمان‌های غیرانتفاعی که جشن‌های ایران باستان را موضوع فعالیت خود قرار می‌دهند، حمایت مالی کنند. آنچه شما در بنیاد میراث پاسارگاد در خصوص حفظ تاریخ، فرهنگ و محیط زیست ایران انجام می‌دهید به راستی شایسته تقدیر است و من بعنوان یک ایرانی از شما بسیار سپاسگزارم.

بابک ادیبیان

معتقدم، به دو راه می توان با این مشکل مقابله نمود:
     1 – برخورد دایمی و افشاگری ازاحکام ضد انسانی و ضد اجتماعی دین اسلام و قرآن ، بویژه با تشیع و جمهوری اسلامی از طریق ایجاد مصاحبه با صاحب نظران در این زمینه در رسانه های دیداری و شنیداری و تولید مقالات در کلیه نشریات و ایجاد سخنرانیها در تجمعات در زمان و مکانهای لازم که در تمامی طول سال باید انجام داد.
     2 – تشویق و ایجاد شناخت در خصوص تمامی جشنهای ایرانی، بویژه در مورد نوروزهمیشه ارزشمند در تمامی رسانه ها بطورمستمر، حتا در خصوص جشنهای ماهانه

دکتر مسعود امیرخلیلی

دو فرهنگ متفاوت : فرهنگ جشن و شادی ایرانی و فرهنگ عزاداری شیعه ی

در سال 1989 شادروان احسان یارشاطر ( بنیانگذار دانش‌نامه ایرانیکا ) در یک گفتمان رادیویی شرکت کرد و به پرسش های شنوندگان در رابطه با تاریخ و فرهنگ ایران پاسخ داد. یکی از شنوندگان این پرسش را مطرح کزد :

„بیشترین ضرر و عقب ماندگی ایران مربوط به کدام دوران بوده، حمله اعراب، حمله ترکان یا حمله مغول؟“ (1 )

و پاسخ یارشاطر:

„مهمترین صدمه ای که از لحاظ پیشرفت فرهنگی به ما خورده، صفویه به ما زدند. برای اینکه مردم را به زور شیعه کردند. این مذهب یک محدودیت هایی در آزادی فکری و اینها پیش آورد و در نتیجه فرهنگ ایران شروع به انحطاط کرد”.

یکی از این انحطاط های فرهنگ ایران، بعد از به قدرت رسیدن صفویان، از بین رفتن و یا نادیده گرفتن آئین ها و جشن های باستانی ایرانیان بود. صفویان مراسم عزاداری در ماتم امامان شیعه را جایگزین جشن های ایرانی کردند.

از دوران صفویه به بعد عزاداری در ميان ایرانیان به عنوان يک سنّت معمول و رايج شد

ایرانیان، حتا بعد از آغاز جکمفرمایی اعراب در ایران، جشن های باستانی مهرگان و نوروز را برگزار می کردند. اما جالبی این جشن ها این بود که عرب ها نیز همراه با ایرانیان نوروز و مهرگان را جشن می گرفتند.

یولیوس ولهاوزن ( 1844 –  1918) ،شرق-  و اسلام شناس المانی، به این رخداد در کتاب “ امپراتوری اعراب و سقوط آن“ اشاره می کند:

„اعراب خودشان را تطبیق داده بودند و این احساس را داشتند که مانند بومی ها هستند، همانند خراسانی ها. آنها مثل ایرانی ها شلوار می پوشیدند، شراب می نوشیدند، نوروز و مهرگان را جشن می گرفتند، و سرشناس ترین آنها ویژگی های مرزبانان را پذیرفته بودند”.  (2)

The Arabs grew accustomed to being Khurasanites ; in the common province they felt at one with the people of the country. They wore trousers like the Iranians, drank wine, celebrated the festivals of New Year and Mihrigan, and the prominent ones among them assumed the airs of the Marzbans. (2)

1 – https://www.radiofarda.com/a/f10_ehsan_yarshater_anwers_questions_part_two/2236274.html

دکتر محسن بنائی

خوشبختانه نوروز توانسته است در درازای چهارده سده نه تنها خود را از گزند دین‌فروشان در امان بدارد، که کیستی ملی و فرهنگی ما ایرانیان و دیگر ملتهای فلات ایران را هم پاسداری کرده است. یکی از برجسته‌ترین ویژگیهای نوروز همانا همگانی بودن آن است، نوروز جشنی است که در خیابان و با پیام‌آوران بهار آغاز می‌شود،  سپس با جشن چهارشنبه‌سوری ادامه می‌یابد، آنگاه در دم آغاز سال نو به خانه و خانواده‌ بازمی‌گردد و سپس دوباره برای سیزده روز خانه بخانه و کو به کو گرد شهر می‌گردد، تا با جشن رویش و سرسبزی و در یک میهمانی بزرگ ملی در آغوش طبیعت به پایان برسد. راز ماندگاری نوروز درست در همین همگانی بودن آن است، و ما نیز اگر می‌خواهیم که همچنان نگاهبان کیستی ملی و زیست فرهنگی ما باشد، باید آن را بمانند نیاگانمان به کوی و خیابان و محله و میدان ببریم.

ایرانیان درون کشور سالها است که کارناوالهای شادی براه می‌اندازند و بدینگونه سهم خود را در این جنبش فرهنگی ادا می‌کنند. وظیفه ما ایرانیان خارج از کشور نیز در این است که این گاهنبار نوزائی جهان را تا جایی که در توانمان هست، در مکانهای عمومی و در کنار همدیگر به جشن بنشینیم.

دکتر ابراهیم بی پروا

بی تردید هر ایرانی باورمند به ایران و فرهنگ ایرانی خود را با رژیم مذهبی حاکم بر ایران بیگانه می پندارد و خواهان نابودی این بیگانگان سلطه گر است که راه حل کمال مطلوب نه تنها برای حراست و حفاظت از نوروز و دیگر جشن های ملی ایرانیان است بلکه چاره موثر برای پیشگیری از ویرانی بیش از این ایران و بطور حتم نجات ملت ایران از ستم این حکام ضد ایرانی خواهد بود. اما چنین خواستی چگونه و کی تحقق یابد مورد بحث ایرانیان و دوستداران ایران است.

پس، تا سرنگونی رژیم حاکم چگونه باید در پاسداری فرهنگ ایران، برگزاری شکوهمند و گروهی جشن‌های ملی، و جلوگیری از استمرار حرکات موذیانه و ضد ایرانی رژیم اسلامی اقدام کرد و گامهای سنجیده ای برداشت که نه تنها در راستای بقای فرهنگ ایران بلکه گسترش آن در تمامی ابعاد و بطور جامع هدف ما را در خنثی سازی اقدامات رژیم مذهبی حاکم که تمامیت زادگاه باستانی ما را هدف قرار داده، اقدام کرد؟

پاسخ ام را خلاصه می کنم تا مطلب به درازا کشیده نشود.

نخستین گام باید  بر آگاهی بخشی، آموزش فرهنگ، تاریخ ، تمدن و نقش ایران و ایرانی در دراز ای تاریخ بر دیگر نقاط جهان و شکل گیری دنیای امروز باشد که مستلزم زمان است و تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر. گام بعدی باید بر مقایسه فرهنگ ایران با دیگر فرهنگهای منطقه بویژه آنچه که ملقمه ای است بنام فرهنگ اسلامی! با استناد به گفته های بزرگان علم و تاریخ و فلسفه،…..و البته در کنار این دو گامهای عملی و کوتاه مدت.

در ۴۴ سال گذشته رژیم اسلامی با همه توان خود، با صرف هزینه های سنگین از اموال ملت ایران، با استفاده از دستگاههای عظیم و طویل تبلیغاتی و استخدام مزدوران ضد ایرانی در  درون و برون از مرزهای ایران و  با تلاشی بی وقفه و مداوم نتوانست به رویای ننگین خود در نابودی فرهنگی ایران و پیشگیری مردم از برگزاری نه تنها جشن نوروز، چهارشنبه سوری، سیزده بدر توفیق یابد بلکه ایرانیان داخل و خارج جشن‌های تیرگان، مهرگان، یلدا و سده را هم احیا کردند و در عوض رژیم سرافکنده تر از همیشه به هر دری می زند تا به هدفش برسد ولی هر روز بیش از پیش ناکام می شود. تلاش‌های رژیم نه تنها موجب گرایش بیشتر مردم ایران به گذشته ایران پیش از اسلام  شد بلکه همزمان بیزاری اش از اسلام هر چه بیشتر نمایان شد، عده ای با تغییر مذهب از رژیم و مذهب شیعیگری فاصله گرفتند و دیگران با عدم شرکت در مراسم مذهبی شیعه، و خالی تر شدن مساجد، و دوری جستن از عقد اسلامی و عدم دعوت از ملایان در مراسم یادبود عزیزان ازدست رفته خود. همه این رویدادها امیدوار کننده و نویدبخش آینده درخشان است که در راستای بقای فرهنگ غنی ایران زمین پیش می‌رود.

پیشنهاد می کنم ایرانیان داخل و خارج کشور به هر شیوه ممکن به رژیم نشان دهند که آنچه برای شان اهمیت دارد فرهنگ ایران و جشن‌های ملی است و نه اعتقادات مذهبی. حتی المقدور از حضور در مساجد، زیارتگاه‌های مذهبی، دادن خمس و زکات و فطریه و قربانی کردن در حج، سفر به اماکن مذهبی سوریه، عراق، و عربستان، حضور در دسته های عاشورا و تاسوعا، و اربعین و سینه زنی و قمه زنی و مراسم سالگرد مرگ محمد بن عبدالله و امامان شیعه و صرف هر نوع هزینه و وقت برای اهداف مذهبی بطور جدی خودداری ورزند. ایرانیان خارج کشور از هر نوع همکاری و حضور در هر نوع مراسم حتی جشن‌های نوروزی که از سوی سفارت خانه های رژیم مذهبی و لابیگران و مزدوران رژیم و هر نوع نهاد وابسته به رژیم سازماندهی و برگزار می شود خودداری کنند.

تاکید می کنم که هر ایرانی باید بتواند خود را هر چند  تدریجی از اسلام و شیعیگری و اخوندیسم و هر چه که مربوط به آن است آزاد سازد. بیشتر، بیشتر، و بیشتر مطالعه کند، آگاهی‌های تاریخی خود را گسترش دهد، بجای هزینه کردن برای سفرهای مذهبی برای بزرگداشت چهره های ملی ایران چون فردوسی ها هزینه کند، بجای سفر به کربلا و مکه به پاسارگاد برود، به جای نذرهای مذهبی به مستمندان و یتیمان و نیازمندان کمک کند ، مراسم ملی را اعم از نوروز و یلدا و سده و چهارشنبه سوری با شکوه بیشتر برگزار کند، حتی المقدور از اخوند و ملا و حجت الاسلام و آیت اله و عاملان و مزدورانشان فاصله گیرد، با تشکیل گروه‌های کوچک و بزرگ  و جلسات کتابخوانی بر اهمیت فرهنگ ایران و فلسفه جشن‌های ملی تاکید ورزد ، اگر  می تواند بنویسد در هر جایی که مقدور است چه در فضای مجازی و چه نشریات سنتی، هر چه در توان دارد در زدودن خرافات بکوشد. در صورت توانایی مالی کتابهای روشنگرایانه بخرد و در اختیار دیگران قرار دهد. در معرفی آثار فرهنگی و تاریخی ایران و نه مذهبی در حد توان خود اقدام کنیم . برای مرمت این آثار هزینه کنیم. در گفتار و رفتارمان بر اصول  و ارزش‌های فرهنگی ایران از خردگرایی، جایگاه زن، انسانگرایی،  رعایت حقوق انسان و حیوانات، احترام و حفظ محیط زیست، و دیگر دستاوردهای ایرانی  معنوی  ایرانیان در طول تاریخ،…. تاکید روزیم، بدان پایبند باشیم و الگوی خود قرار دهیم و فاصله خود را از آنچه که بنام آموزه های اسلام است و در رساله‌ های ملایان و قرآن آمده بیشتر و بیشتر کنیم. ….

بر گردم به راه حل نهایی که چیزی جز تکرار آنچه که در آغاز گفتم نیست یعنی سرنگونی حکام اسلامی از مسند قدرت!

پاینده و پیروز باشید.

ایران و فرهنگش هرگز نخواهند مرد!

دکتر تورج پارسی

در فلسفه ي ايران كهن ، ناپايداري جهان به معناي ناپايداري زندگي نيست ، چرا كه زندگي در جهان ناپايدار ـ يا به گفته ي حافظ، ” جهان بي بنياد ” ـ قانونمندي خود را دارد.  زندگي سرشار از زيبايي است و انسان در آن پراميد و بي بيم در راستاي مسئوليت خود گام بر مي دارد

تا بتواند از بار بي آيين انديشه هاي » اهريمني « كاسته و بر اساس نيكي هاي سه گانه، با شادماني به ساختن جهاني نو ، آباداني جهان و پيشرفت آن بپردازد تا شايسته  زندگي و نام جاودانه گردد.

در اين “جهان زاياي بار آور”  شادي و آبادي  پيوند و پيوستي تنگاتنگ دارند و،  بر اين اصل و بنيان، دريوزگي و قلندري  و نكوهش جهان مادي بي معناست . انسان در ين نگاه فلسفی منفي گرايي، يعني پشت كردن به دنيا، را مذموم شمرده و عشق به هستي را در هر گام نيك خود جلوه گر مي سازد و چشمان  ستايشگر و نيايش بر خود را بر همه ي داده  مي دوزد، نيرو مي گيرد و نيرو مي بخشد و ميدان عشق را همچون سمندر در آتش با شيدايي طي مي كند

چنين نظام فكري ” حق گزينش  ” را به انسان ارزاني داشته و ” خرد  ” را عصاي دستش قرار داده است تا با آن مرز ميان ” درست  ” و ”  نادرست  ” راتشخيص دهد . براي چنين انساني سرنوشت از پيش تعيين و مقرر نگرديده بلكه سرنوشت پديده ي خرد ، بينايي ودانايي اوست .اين چنين است كه در آيين ايراني بر  مرگ تن  روا نمي باشد ، چرا كه مويه و ماتم شگرد ديگر اهريمن است تا انسان را به ورطه بيزاري از هستی انداخته و از بار اعتمادش بكاهد . مويه خزان لحظه ي آدمي ، زنگ كركننده اي است كه حتا ” زمين را هم ناشاد مي كند  .به همين دليل ايراني  به ستايش و نيايش منش نيك و كار مي ايستد  تا در برابرتباهي و تاريكي و شيون و مويه پايداري كند .

منش نيك را مي ستاييم ،

پايداري در برابر تاريكي را ،

پايداري در برابر شيون و مويه را . يسنا 71 بند 17

ایران سرزمین جشن ها و نور و روشنایی بود ! خواست حکومتیان جهل جنون ” کشتن نور  گسترش قلمرو تاریکی ” است ! ما مسئولیم که در برابر جهل و کینه  چراغ ” آگاهی و دوستی ” برفروزیم !

با واقع بینی ! بی شیفتگی نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران ،  در شناخت آگاهانه مردم به ویژه نسل تازه گام برداریم ! هر کلام گزافه یا من درآوردی  آب به آسیاب حکومتیان ریخته ایم !

چراغ در برابر تاریکی بیفروزیم !

بهداد جاودان

پاسخ به اين مسئله بغرنج اجتماعى و مشكل فرهنگى در يك مقال نمى گنجد  اما شرايط امروز جامعه ايران را ميتوان با يك مثال ساده و كوتاه بيان نمود . كشور ايران دچار يك نوع سرطان بدخيم شده است كه از هزار و چهارصد سال قبل سرتاسر وجود جامعه را فراگرفته و در چهل و سه سال گذشته عوارض آن بروز و ظهور كرده است . رنگ زرد ملت ايران ، عدم شادى در وجود آنان ، بيماريهاى گوناگون و ضعف كارآئى دستگاههاى اين بدن نشان ميدهد كه جامعه بشدت بيمار است .
         جشن نوروز و ساير مراسم ملى كه امروز بشدت تحت فشار و تخريب هستند فقط گوشه اى بسيار كوچك اما بسيار مهم از چهره فرهنگى اين جامعه را تشكيل ميدهد و مثل موهاى يك بيمار سرطانى ريزش كرده و موقتا از بين رفته است . براى بهبود شرايط  اين بيمار دو كار ميتوان انجام داد
١- كلاه گيسى خريد و در روى تخت بيمارستان بر سر اين بيمار قرار داد تا ظاهر او بطور موقت كمى آراسته شود و احساس بكند كه مو دارد  ٢- سرطان او را معالجه نمود تا دوباره مو و شادابى و سلامت به وجود اين بيمار باز گردد . من روش دوم را باور دارم و توصيه مى كنم . براى بهبود وضعيت فرهنگ و ادب و ميراث باستانى ايران بايد سلولهاى سرطانى از جامعه زدوده شوند .
      امسال نوروز حتى از ميان خانه ها پركشيده و اكثريت مردم قدرت برگزارى هيچ جشنى را ندارند و نتوانسته اند يك جفت كفش و يا يك دست لباس نو براى فرزندانشان تهيه كنند . در چنين شرايط سخت  اقتصادى كه بر تمام اقشار جامعه حاكم شده هيچ راه حلى نمى تواند مردم را به برپائى هيچگونه جشن ملى رهنمون شود و سال بعد حال اين بيمار بدتر خواهد شد . سرطان را معالجه كنيد

شمس الدین دارابی

با توجه به روایت ها و اسناد تاریخی موجود «نوروز» یکی از جشن های بزرگ ایران و مردم ایران بوده است و در ادوار مختلف کشور مورد هجوم قبایل و یا اشغالگرانی قدرتمند قرار گرفت، اما «نوروز» تا به امروز همچنان باپرجاست و ایرانیان دل در گرو  این جشن باستانی دارند.

در سال 57 حکومتی مرتجع با فریب مردم بر ایران حاکم شد که تا به امروز شاهد ویرانی های یسیاری خصوصا ویرانی فرهنگی از امکان تاریخی گرفته تا دست بکار شدن برای ویرانی هویت و تاریخ ایران را شاهد هستیم

خمینی و امروز خامنه ای ایرانیت را دشمن خودشان دانسته و با تاکید بر اسلامیت سعی در از بین بردن فرهنگ و اعیاد باستانی این سرزمین و همچنین بناهای کهن دارند. حتی خامنه ای در یک سخنرانی از مردم خواست که دیگر نگوید «نوروز باستانی» چون سال نو هست و همین!

این حکومت با ترویج خرافات مردم را به اندوه و زاری می خواند و خواهان پاک شدن حافظه ها از جشن هایی هستند که دعوت به نو شدن، شادی، مهر و دوستی دارد.

و این کار با تبعض و اختلاف بین مردم و تاریخ زدایی و دادن هویت مذهبی جدید در حال انجام است همچنین شاهد هستیم بودجه های چند هزار میلیاردی برای ساخت مساجد و مکان های مذهبی و امام زاده ها هزینه می شود این در حالی است که اماکن تاریخی و باستانی به دلیل عدم رسیدگی و بی توجهی عمدی دچار فرسودگی و تخریب شده اند.

امروز بر همه ما لازم است علاوه بر کمک در حفظ بناهای تاریخی کشورمان، این جشن ها، خصوصا «نوروز باستانی» را هرچه به شکوه تر، جدا از یک جشن شخصی و خانگی پاس داشته و نسبت به ترویج آن قدم برداریم چرا که این جشن باستانی جز جدایی ناپذیر و هویت ایرانیان است.

دکتر نستور رخشان

با درود ، پاسخ شما در بخشهایی از پرسش نهفته است . می پرسید ؛ برای اینکه اجازه ندهیم نوروز و جشن‌های ملی ایرانی مان را خانگی کنند چه باید کرد ؟ سخن از« تشیع در قدرت سیاسی »در ایران می رود و «روش موذیانه حکومت اسلامی» در جلو گیری از جشن های ملی ایرانیان و دگر اینکه این قدرتمداران شیعه عیدهای مذهبی شیعی را با صرف بودجه های زیاد با چراغانی های مفصل و مراسمی در اماکن عمومی بر گزار می کنند ؛ بسیار خوب ، می بینیم که نظام اسلام مدار ولایت فقیهی از بنیاد با ایران و  ‌ایران دوستی دشمن است .

تنها راه بازگشت به هویت ملی ‌میهنی مردم ایرانزمین بر کناری این نظام دینی فرقه ای و برانداختن آن وسپردنش به زباله دان تاریخ است وآنگاه خواهیم توانست چشم امیدی به بر پایی جشن های ملی نیاکانمان را داشته باشیم ؛ به امید آنروز که چندان دور نیست

شهلا رستمی

به باور من، یکی از کارهای مهم، شناساندن فرهنگ ایرانی، مراسم و تاریخچه آنها در برون از کشور است. شوربختانه، شماری از ایرانیانی که در رسانه های خارجی کار می کنند و پست های مهمی هم دارند، بسیار کم عید ها و جشن های ایرانی را در رسانه های خود یاد آوری کرده اند و می کنند(برخلاف چینی ها که هم رسانه ها از سال نوی آنان سخن می گویند و یاد آوری می کنند. هم آنها در محله های چینی نشین کارناوال به راه می اندازند). یکی از دلیل های آن این است که این ایرانی تبار ها (گاه مانند همه آنهائی که در زمان یورش تازیان فرهنگ خود را به آنها فروختند) می خواهند کاسه از آش داغ تر باشند و خود را (integrqted) نشان دهند. بنابراین هیچ گاه کارمندان خود را به این کار تشویق نمی کنند… در حالی که هر چه بیشتر ایرانیان یا ایرانی تبار های برون مرزی جلوه و شکوه بیشتری به این جشن ها بدهند، درون مرزی ها را هم دنبال خود خواهند کشاند، گرچه شماری از ایرانیان درون مرزی پیروان سر سخت فرهنگ ایرانی هستند. به نمونه، می توانم جشن چله را یاد آوری کنم که از چند سال پیش، با پیگیری بسیار (فرستادن پیام های خجسته باد)، دارد جای خود را باز می کند و از ربودن هویت میترائی توسط کلیسای مسیحی پرده بر می دارد. در مورد میترا و این که چگونه اروپا می رفت در قرن دوم میلادی مسخیحت را کنار گذاشته و میترا گرا شود نیز باید به شکل همه جانبه خبر رسانی کرد. هم اکنون نمایشگاهی در بلژیک در این پیوند در جریان است که چند ماه دیگر به شهر تولوز در فرانسه خواهد آمد. مطلبی را هم از یک استاد غربی دیدم که من را یاد پرسشی انداخت که به هنگام نوشتن رساله ام در سر داشتم و آن احتمال “زن بودن” میتراست !!!

نام های ایرانی و تلاش بر جایگزین کردن نام های تازی و همچنین پارسی گوئی نیز می توانند دستمایه ای برای برانگیختن انگیزه ایران شناسی باشند. شوربختانه آموزش زبان فارسی از شلختگی، نابسامانی و ناهمگنی بسیار رنج می برد. کمتر کسی را می توان دید که خوب و خردمندانه بنویسدو بسیاری از متن ها را نمی توان فهمید. نشانه گذاری هم، که در زبان فارسی وجود نداشته اما در زبان های لاتین یک علم است، به شکل سلیقه ای و ناسور به کار گرفته می شود. شاید استادان زبان فارسی، که گاه خود آنان نیز بسیار از واژه های تازی استفاده می کنند، بتوانند با چاپ دستور زبان تازه، همراه با به کار بندی واژه های فارسی برای تعریف زمان ها و …، یک همگنی به وجود بیاورند.

از همه بدتر، استفاده از واژه “فارسی” در زبان های خارجی برای نامیدن زبان فارسی است. همه می دانیم که نام یک زبان در زبان دیگر از یک سلسله فراشد تاریخی سرچشمه می گیرد و بار تمدنی دارد. ما هیچگاه نمی گوئیم : ” من اینگلیش یا دویچ حرف می زنم”… این شیوه ی  به کار گرفته شده در سالهای اخیر، ریشه در  خواست کوباندن فرهنگ پارسی ایرانی دارد و به گفته فرانسویان، از دو بی عدالتی سخن می گوید :  نبود حرف  “پ” در زبان عربی، که پ را به ف برگردانده و دیگری،  معنای آن به زبان فرانسه است :” دلمه” (دلمه بادمجان، گوجه فرنگی و …پر کردن یک سبزی با گوشت و یا مواد دیگر). اگر از کسی در خیابان بپرسید “پرسان” (پارسی) چیست ؟ یاد چند نگاره تاریخی می افتد. داریوش و کوروش وایران باستان … در حالی که اگر بگوئید “فارسی”، به همان معنائی که به آن اشاره کردم فکر می کند.

شاید بد نباشد بگویم که جایگزین کردن شماری از واژه ها کار آسانی نیست و گاه از درک آن می کاهد، اما جایگزینی واژه های ساده چون “تازه” و “نو” به جای “جدید”، هیچ دشواری به وجود نمی آورد. به هر رو روند باید این باشد و کم کم می توان حتا واژه های سنگین را هم با پیگیری جایگزین نمود..

به هر رو من تلاش برون مرزی و تاثیر آن بر درون کشور را باور دارم. مد ها بسیار زود پخش می شوند به ویژه توسط کسانی که با ایران تماس پیگیر دارند.

شیرین رضویان

از آغاز تهاجم اعراب به ایران باستان در قرن هفتم میلادی ،نخستین تلاش مهاجمان از بین بردن و محو کردن فرهنگ ایرانی بود.

این روند در طول تاریخ پر نشیب و فراز کشور ما همچنان ادامه یافت.

در سده چهارم هجری قمری به همت شاعر حماسه‌سرای پارسی گوی, حکیم ابولقاسم فردوسی، زبان فارسی از خطر برای همیشه محو و نابود شدن نجات یافت.

دوگانگی فرهنگ اسلامی با سنت‌ها و رسوم پارسی یک کشمکش و گلاویزی و مقاومت دایمی را در طی چهارده قرن ایجاب کرده است.

چگونه می‌توانیم نگذاریم رسوم زیبای ایرانی مانند نوروز و چهارشنبه سوری جایگاه  خود را به عنوان جشن‌های رسمی از دست بدهند؟

یکی از روش های مهم این است که نوروز را در صحنه جهانی به‌ عنوان سال نوی رسمی ایرانیان به ثبت برسانیم.  هرچند یونسکو نوروز را به رسمیت  شناخته است، در بسیاری از کشور های اروپایی واژه عید به عید مسلمانان اشاره دارد و نوروز در تقویم هیچیک از این کشورها به عنوان یک‌ تاریخ رسمی شناخته نشده است.

همچنین در داخل ایران مردم‌باید بیش از پیش نوروز و‌ مهرگان و چهارشنبه سوری را که طنین فرهنگ پیش از اسلامی ایران را دارند با شکوه و ‌با جدیت جشن بگیرند.

آنچه در پیش گفته شد هیچ ربطی به احساسات سطحی ناسیونالیستی ندارد و تنها در باره زنده نگاه داشتن فرهنگ زیبا و باستانی کشور ما ایران است که قدمت آن به هزاران سال پیش از ظهور اسلام می‌رسد.

علی اصغر سلیمی

تا مادامی که این اهریمنان بر میهنمان حکومت می کنند برای ما تنها راه ،تلاش‌های فرهنگی در شبکه های اجتماعی و رسانه ها و بزرگداشت‌ها در نهادهای مدنی در داخل و خارج است
در سال‌های اخیر توجه سلبریتی ها در داخل به جشن‌های ملی بیشتر شده است و در این راستا نیز بایدارتباط و تماس‌های ویژه را گسترش داد چون بویژه برخی از این چهره ها می توانند کمک ها و تاثیرات برجسته و ویژه ای نمایند

در هر صورت بنیاد میراث پاسارگاد از آنجا که در سالیان بلند به این امر پرداخت در آستانه این جشن‌ها برغم همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و  فقر گسترده مردم می تواند همچنان در این راستا این نگاه و تلاش را زنده نگاه دارد !

سیاوش عبقری

رٍژیم نظام اسلامی از نخستین روز خزیدن بقدرت در میهنمان، تلاش کرده و میکند، که ضمن غارت و تخریب میراث طبیعی و محیط زیست ایران، میراث فرهنگی ما را نیز که بخشی از میراث فرهنگی جهانی است، هر چه بیشتر کم اهمیت جلوه دهد. هم زمان با صرف منابع مالی مملکت، به گسترش و اجرای مراسم اسلامی، در  مملکت و منطقه پرداخته، به این امید که بمروز زمان مراسم اسلامی را جانشین فرهنگ ایرانی کرده و ایرانیان  این جشن ها و مراسم فرهنگی خود را بفراموشی سپارند. زهی خیال باطل!

این وظیفه انسانی، فرهنگی و میهنی ما ایرانیان است که در هر کجای این کره خاکی که زندگی میکنیم، با برگزاری هرچه پر شکوه تر این جشن ها، و آموزش آنها به فرزندان و نوادگان خود، به نگاهبانی این میراث انسانی پر ارزش بپردازیم و مانع آن شویم که این دشمنان ایران و فرهنگ ایرانی به اهداف پلید و ضد انسانی خود دست یابند.

باشد که در سایه همگرایی ایزانیان آزادی خواه و برکناری این حاکمیت ضد ایرانی، این جشن های انسان مدارانه در فرهنگ ایران را جهانی کنیم.

دکتر شهلا عبقری

رژیم مردم ستیز، زن ستیز و فرهنک ستیز اسلامی ایران در درازای 43 سال عمرش بسیار تلاش کرده است تا هویت ایرانی مردمان را با کم اهمیت دادن به جشن های ملی، خدشه دار کند. اما زهی خیال باطل! . با تمام قدرت نمایی هایی که رژیم اسلامی در رسانه ها و فضای مجازی نشان داد ه تا عیدهای مذهبی و عزا داری ها را جانسین جشن های ملی ایرانیان، که همه جای مهمی در شادی آفرینی دارند،  کند،  موفق نبوده است. از نظر من تاکنون مردمان ایران در پاسداری از این اعیاد و جشن ها بسیار موفق بوده اند و بسیار خوب تلاش کرده اند . دیده ایم و می بینیم که  مردم نوروز و دیگر جشن های ملی ایرانی را بیش از انقلاب اسلامی جشن  می گیرند.

رفتن هزاران ایرانی به آرامگاه کورش و بر پا کردن هفت سین در آنجا نمونه بارزی از این تلاش ها است که رزیم بسیار کوشیده  و می کوشد که جلوی ان را با بستن راه ها و دیگر ترفند ها  بگیرد ، اما دیده ایم که هر ساله هجوم مردم برای اجرای مراسم نوروز و دیگر اعیاد ملی بیشتر و بیشتر میشود .

بر عهده همه ما است که اظلاعاتمان را در مورد این اعیاد افزون کنیم و بکوشیم  تا با آموزش فلسفه این جشن ها به کودکان، نوجوانان و جوانان درخانه و اجتماعات، آنها را به نسل های اینده منتقل کنیم و هویت ایرانی خود و نسل اینده را زنده و پایدار نگاه داریم . مشارکت دادن کودکان و نوجوانان در تهیه وتدارک این جشن ها بسیار کمک خواهد کرد که آنان احساس تعلق به هویت ایرانی خود کنند و در راه نگاهداری آن بکوشند.

فرحناز عمادی

هنگامی که جشن های ملی در میهنمان، ایرانزمین، با مجوز حکومت جمهوری اسلامی محکوم به خانگی شدن می شوند،  یعنی جشن ها و آیین های ملی ایرانیان دچار قیچی سانسور شده اند.

به باور من برای عبور از این سانسور حکومتی باید آتش جش های ملی را در کوچه ها و خانه ها روشن نگاه داشت و آیین ها را سینه به سینه به نسل های آینده سپرد.

در عین حال  در دنیای دیجیتال و روزنامه ها و رادیو و تلویزیون ها و در سخنرانی ها، و برنامه های تصاویری و نوشتاری ، باید جشن های ملی و آیین های ملی را در داخل و خارج از ایران به زبان های مختلف معرفی و رسانه ای کرد.

کوشش بنیاد میراث پاسارگاد برای نگاهبانی از جشن ها و آیین های ملی ایرانیان را بسیار ارزشمند و چرخه ای بر علیه سانسور حکومتی می دانم

جواد مفرد کهلان

جشنهای مذهبی ساختگی و کلیشه ای دولتی نمی توانند جشن ملی نوروز پر فروغ  را به پستوی خانه ها برانند، به ویژه در عصر گسترش بی مانند رسانه های اجتماعی الکترونیکی و پیشرفت علوم و هنر و شکوفایی خود آگاهی ملی.  در عمل این جشنهای بی ریشه و زورکی مذهبی هستند که توسط مردم مورد بی اعتنایی و خشم و نفرت واقع میشوند و در مقابل جشن ملی باستانی نوروز که هنگامۀ دمیدن روح شادی و ازادی در طبیعت و اجتماع ایرانی است، نزد مردم ایران هرساله گرامی تر و دلپذیرتر از سال پیش جشن گرفته میشود و  آشکار است که جشن خود آگاهی ملی نوروز با فروغ آزادی و دموکراسی بر جشنها و روضه خوانیهای تحجر مذهبی پیروز خواهد شد

شکوه میرزادگی

چهل و سه سال، سلطه حکومت اسلامی بر سرزمین مان ثابت کرده است، فرهنگی که این حکومت به آن تکیه داده و از آن تغذیه می کند، صد و هشتاد درجه با فرهنگ ایرانی ما در تضاد است. شن و شکر است که امکان درهم شدنش نیست.

علاوه بر این از آنجا که تبعیض یکی از ارکان غیرقابل تغییر قوانین حکومت اسلامی می باشد، به هیچ شکلی نمی توان از آن ها خواست و یا حتی توقع داشت که فرضا عید نوروز را چون اعیاد مذهبی جشن بگیرند و یا حتی گرامی دارند. آن ها حتی در آغاز سال نوی ایرانیان، و در سرزمینی که مجموعه ی رنگارنگی از مذاهب است نوروز ما را با نام قدیسینی مذهبی آغاز می کنند، که کمترین نزدیکی با نوروز و دیگر جشن های ایرانی ما ندارند.

و درست در هنگامی که در کوچه ها و خیابان های کشورهای دیگرِ هم فرهنگ ما، آواز و پایکوبی و آتش بازی برپاست؛ مردمان سرزمین ما که مادر و زاینده نوروز است، باید در کنار سفره ای که وابستگان حکومت هر روز یکی از اجزایش را به دلایل مضحکی حذف کرده اند، بنشینند و در حسرت شادمانی های آزاد آه بکشند.  و در نهایت برنامه های تلویزیون هایی را تماشا کنند، که رهبران و نوحه خوان های حکومتی احادیث دروغینی را از قول امامان درباره نوروز می گویند تا شاید نوروز را هم با چسب به خودشان بچسبانند.

به این ترتیب اکنون نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده به در فقط به همت ایرانیان فرهنگ دوست مهاجر یا تبعیدی در خارج کشور است که شکل شاد و زیبای ایرانی خودش را هم دارد.  و لازم است که ایرانیان داخل هم به نوعی دست به کار شوند و در روزهای سال نو، نوروز را از خانه نشینی به در آورند.

خوشبختانه، از آنجایی که نوروز و دیگر جشن های ایرانی  زمینی اند و برکنار از جنسیت، مذهب، نژاد، قوم، زبان، عقیده و مرام؛ مردمان داخل ایران که چون ایرانیان خارج کشور امکان گردهمآیی و جشن گرفتن ندارند؛ می توانند، جز در لحظه ی تحویل سال که در کنار سفره هفت سین می گذرد، در زمان های دیگر در فضاهای باز گرد هم آیند.

بله فقر و بیماری و خبرهای تلخ هست، اما گردهم آمدن، در کوچه و خیابان دسته دسته با هم گام برداشتن، سرود خواندن و خندیدن، شمع های روشن و یا سبزه ها را در دست گرفتن و گل های خودروی بهاری را به هم هدیه دادن، و در واقع «عید دیدنی» های عمومی نه هزینه ای مالی دارد و نه خطری برای سلامتی.

نه! نباید اجازه داد که بیش از این نوروز و دیگر جشن هایمان را خانگی کنند. با هم بودن علاوه بر این که کمک بزرگی ست برای همبستگی های انسانی و گسترش اندیشه ی صلح دوستی، جشن های ما را از خطر خانه نشین شدن و کمرنگ شدن نجات خواهد داد.

حکومت برای برگزاری عیدهای مذهبی اش زور دارد و پول. و ما برای برگزاری و نگاهداری جشن های زیبایمان چیزی جز عشق و اتحاد نداریم.  چیزی که 1400 سال برنده ی این میدان بوده است، یقینا باز هم کارساز خواهد بود.

دکتر اسماعیل نوری علا

. این حکومت بازمانده 1400 سال حکمرانی اسلام بر ایران است. اگر حکمرانان اسلامی در این تاریخ بلند توانسته اند جشن های ملی (چقدر این صفت زیبا است) را کمرنگ کنند در این باقی ماندهء کوتاه عمرشان هم خواهند توانست.

  1. در واقع، رفتار حکومت با آثار تاریخی و جشن های ملی ما در 40 سال گذشته خود موجب رشد آگاهی ایرانیان شده است.

3. چه باید کرد؟ راه حل را بنیاد میراث پاسارگاد سال ها است یافته و عملی کرده است: افشای خیانت های این جنایت کاران و گستراندن آگاهی ملت در مورد اهمیت جشن های سکولار ملی ایران. اهمیت دادن به این جشن ها تنها برای حفظ خود آنها نیست (چرا که تاریخ نشان داده که آنها جاودانه اند) بلکه اهمیت کنونی شان در آن است که، همچون پادزهری قوی، بر وجود گزینه های ملی در برابر حکومت اسلامی گواهی می دهند.

خشایار وکیلی

در پی پرسش مهم ارسالی از طرف بنیاد میراث پاسارگاد، نظرات ذیل که خلاصه و چکیده ای از اندیشه ها و پیشنهادات من و یارانم  می باشد به شما تقدیم میگردد.

حفظ آیین نوروز درملاء عام در زمان فعلی تا قسمتی قابل اجرا و عملی است و نباید برای عملی کردن آن تا براندازی نظام جمهوری اسلامی صبر کرد. چند خصوصیت بارز در پیشنهادات در نظر گرفته شد: الف) عملی، ب) کم هزینه، ج) امید بخش، دال) تاثیر گذار، ح) قابل مدیریت و مرتبط بودن آنها با احساس میهن پرستی.

  1. فعالیت گروهی در ملا عام:
  • ساخت یک هفت سین بزرگ در یک جای مناسب در محله ها (باغ و یا پارکهای عمومی و یا فضایی باز و دلنشین):

هر یک از افراد محله و یا خانواده‌ در چیدن یک هفت سین بزرگ در یک روز معین (روز تحویل سال) با یکدیگر همکاری میکنند. این کار میتواند در فضایی دوستانه و صمیمی همراه با موسیقی های محلی و شاد که باعث جذب و تجمع دیگر ساکنین محله گردد. در کشور فرانسه جشنهایی با این سبک  و سیاق در محلات بر پا میشود.  هر خانواده چیزی را میپزد و برای دیگران در کوچه و بر روی میزها ی چوبی و یا پلاستیکی میگذارد و با آن از دیگر افراد محله پذیرایی می کند. این کار باعث آشنایی و ایجاد صمیمیت بیشتر بین افراد یک محله و یا کوچه می شود.

  • پخت سمنو به صورت جمعی:

پخت سمنو یکی از آیینهای کهن و زیبای ایرانیان در هنگام نوروز است که میتواند به همبستگی و دوستی افراد یک محله بسیار کمک کند. ما میتوانیم این کار را دوباره مرسوم کنیم. به عنوان ابراز  همبستگی و عشق به دیگران به خصوص تنگ دستان، در کوچه و خیابان محصول نهایی را توزیع کرد. این کار  کم هزینه می تواند به همبستگی ملی کمک کند.

  • تشویق به درست کردن پلاکارت هایی با جملاتی نظیر: «نوروزتان پیروز» یا «نوروز باستانی بر همگان مبارک» و نصب آنها در کوچه ها و معابر:

هر شخصی به طور مستقل میتواند چند عدد از این پلاکارت را درست کند و جلوی خانه شخصی خود و یا آشنایان اش نصب کند .

  • چراغانی درب منازل:

هر شخص چراغ هایی را در جلوی خانه خود نصب میکند . این چراغ ها میتوانند با باتری کار کنند و کم مصرف و ارزان باشند . نظیر چراغهایی که برای تزیین کریسمس استفاده میشود . اگر مقدور باشد میتوان چراغ ها را در داخل کشور توزیع کرد و یا هماهنگی فروش آنها را فراهم نمود. باید تاکید کرد که دزدیدن چراغ نباید باعث یاس شود بلکه باید خوشحال شد که چراغ خانه شما خانه دیگری را روشن میکند.

  • عید دیدنی در خیابان و میادین اصلی شهر:

مردم محله  شیرینی خانه خود را با بقیه شریک میشوند و هر کسی به اندازه توان خود با دیگران شادی خود را تقسیم می کند.

  • اجرای آیین نوروز در سطح بین المللی:
    • الف: برگزاری آیین نوروز با مردم کشورهای تاجیکستان، افغانستان، ترکیه، اقلیم کردستان، و غیره (این کار میتواند حتی در خارج از کشور توسط ایرانیان انجام شود)

 

  • ب: برگزاری آیین نوروز به زبانهای دیگر و معرفی آنها به نسل دوم و یا سوم ایرانیان خارج از کشور و مردم کشور های دیگر.

 

  1. کمکهای مالی:

تشویق افراد به کمک مالی به یکدیگر یا به عبارتی «عیدی دادن». مثال در روز اول نوروز حد اقل به یک نفر کمک مالی کنند و راجع به آن صحبت کنند. حس خوب کمک را برای بقیه تعریف کنند و یا برای رسانه ای بفرستند. این کار به ایجاد توانمندی در اشخاص کمک میکند.

  1. عید دیدنی از روستاها و مناطق محروم:

می توان لیستی از روستا ها را تهیه کرد و از مردم خواست، برای نوروز و عید دیدنی به آن روستا ها بروند و با آنها دیدار کنند و با موسیقی و رقص، شب به یاد ماندنی  را در آنجا  بگذرانند .

  1. تشکیل کارگروه های محلی:

تشکیل کارگروه های محلی که آداب و رسوم نوروز را در محله ها به شکل گسترده تری اجرا کنند.

  1. ادبیات و هنر:

تشویق شاعران، نویسندگان و هنرمندان ایرانی  و غیر ایرانی کشورهای همسایه (داخل و خارج از کشور) در استفاده و پردازش ایده هایی با محوریت آیین نوروز.

تقویت ریشه های فرهنگی و آمیختن «همت» و «هنر» قطعا یکی از مهمترین راهکارها برای رسیدن به آینده ای روشن برای ایران و ایرانیان می باشد.

چو همت کند با هنر آشتی

با احترام

جهان از تو باشد، چه پنداشتی؟[1]

[1] استاد فریدون مشیری

ابراهیم هرندی

نوروز در روزگارِ ما آئینی فرامرزی ست. این آئین را نه تنها مردمِ بسیاری از کشورهای آسیای میانه و خاور میانه پاس می دارند، بلکه وجود و حضور پناهندگان و مهاجرانی از آن کشورها در دیگر سرزمین ها نیز سبب شده است که بسیاری از مردمِ جهان با نوروز و آئین آن اشنا شوند و در آغازِ هر بهار، از آن در رسانه های همگانی یاد کنند. از اینرو- به گمانِ من – نگران نوروز نباید بود. افزایش سالیانه ی شمارِ کسانی که این آئین کهن را پاس می دارند، آنچنان چشمگیر است که تنها با چشمداشت به روندِ آماری می توان گفت که گستره زیستی نوروزیان آینده ای همپای نسل انسان خواهد داشت.

البته دژخیمان اسلامی که از ژرفای تاریکای هزاره های دیوسالاری برآمده اند، نه تنها نوروز، که انسان را نیز خانگی، چونان مرغِ خانگی، آرام و رام و سربراه و برده وار می خواهند. اگرچه برخی از آخوندهای ایرانی کوشیده اند تا واژه ی اسلام را، سلامت و آشتی معنا کنند، اما این واژه همه جا در منابع معتبر بمعنای تسلیم شدن و گردن نهادن آمده است.* از چشم اندازِ مومن شناسیِ اسلامی نیز، مسلمان راستین کسی ست که در جهاد با نفس امّاره، از خود تهی می شود و دل و جان به خدای خود می سپارد و هماره بره وار، بنده ی او می ماند.

نکته ی بنیادی دیگری که در پیوندِ با پایایی نوروز و آئین های کهن ایرانی می توان برنما کرد این است که تجربه ی تاریخی نشان داده است که هر راه و رسم و آئینِ آدمیزادی که با ژرفساخت روانی آدمی سازگار است و در پرتوی بهزیستی آن شکل گرفته است، هرگز با داغ و درفش و حکم حکومتی و آتش به اختیاری نابود نمی شود و هماره جاودان می ماند. نوروز یکی از آن آئین هاست که از سنگلاخ های بی گذار نمای تاریخ، پیروزمندانه گذشته است. این که نوروز را “پیروز” می خوانند، اشاره به این چگونگی دارد.

*. دانشنامه اسلامی. اسلام. لینکِ زیر:

https://wiki.ahlolbait.com/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

نامه ۲۲۸ نویسنده و هنرمند ایرانی در اعتراض به تخریب آثار فرهنگی

Read Next

مبارزه ای مدنی، برای شادی و روشنایی ـ شکوه میرزادگی