به نقطه تراکم رسیده بودیم
در دهلیز های سفر
و بالای سرمان قهوه سرو میکردند
پیشخدمت های جوان
در سینی های خوش آهنگ
انگار در فیلم های بیهوشی می گذشت
فیلم های علمی تخیلی
نقطه نوشاندن زهر به قهرمان خیره سر
و انتظار دوربین ها و خبرنگاران در اتاقهای مجاور
نقطه تراکم جائی ست که لوله میشوی
و پاهایت دیگر بلند نمی کنند ترا
باید بگیری از دستهایت کمک
از صدایت، حتی اگر خمیده باشد در گلو
از نگاهت
حتی اگر لمس نکند دامان کسی را
از چانه ات
حتی اگر نیابی سطحی برای چسباندش
در نقطه تراکم حداکثر
میتوانی از آرنج هایت کمک بگیری
از استخوانهایت
که همچنان فائق میشوند به سختی پوست تمساح های همیشه خزان
در نقطه تراکم
میتوانی لیز بخوری
بغلطی
آرام روی زمینی که گسترده است هنوز
در نقطه تراکم
به انفجار لوله آزمایش می اندیشی
و خرد شدن، ریختن پوسته ها وجداره ها
به نشستن سفینه می اندیشی روی سیاره ای دیگر
و فکر میکنی در اتاقک همه فرصت هایت سر پا بوده ای
داخل هواپیمائی که به گروگان گرفته بودند
و تو لنگان لنگان نمی خواستی گروگان هیچکس باشی
در نقطه تراکم
صدای رشد ساقه سبزه ای می شنوی
که می جود زیر دندان نارنجک ظلمانی را
و زمزمه میکند
با آوائی بهاری
آمدن قوی سپید عید را
بر برکه جلال وقرار
ماوراء گروگانگیری و باج
ماوراء بیم سقوط و شکست
طاهره بارئی
۲.۱۸.۲۰۲۴
بنیاد میراث پاسارگاد