از: شکوه ميرزادگي
هيچ کسی نمی تواند ادعا کند ک فلسفه و حکمتی را که پشت جشن چهارشنبه سوری قرار دارد به درستی می داند. باستانشناس ها، پژوهشگران تاريخ و استوره شناس ها نظرات مختلفی، برمبنای حدس و گمان، داده اند از ماجرای «روشن کردن آتش برای روشن کردن ارواح درگذشتگان (فروهرها) در مذهب زرتشت گرفته تا ماجرای جنگ مختار ثقفی مسلمان با کفار و استفاده از آتش، و تا ماجرای گذشتن از آتش سياوش، قهرمان خوبروی و نيک دل ايرانی. در عوض اگر که همه ی پژوهشگران مطمئن به شناخت فلسفه چهارشنبه سوری نيستند همه ی مردمان ايران با فرهنگ ها و زبان ها و مذاهب مختلف قرن های قرن است باور دارندکه قبل از نوروز چهارشنیه سوری است و چهارشنبه سوری جشنی است که در آن هر کسی به توان خود مراسمی می گيرد و آتشی روشن می کند و از روی آن می پرد. برای اين مردم هم فرقی نمی کند که سرچشمه ی اين جشن از کجا آمده. همان گونه که سرچشمه های اصلی خيلی از جشن های ديگر ايرانی را هم نمی داند. همان گونه که سرچشمه نوروز هم برايش روشن نيست. اما قرن های قرن است که هم او و هم مردمان کشورهای هم فرهنگ ديگر آن را گرامی می دارند و باور دارند.
چهارشنبه سوری هم از همين جشن هاست و اگر که سرجشمه ی اصلی آن روشن نيست اما اين را می شود ثابت کرد که به خاطر حضور آتش (در شکل مثبت آن) مربوط می شود به قبل از آمدن اسلام به ايران. با نگاهی به قرآن کتاب مقدس مسلمانان می توانيم ببينيم که 178 مورد از بدی آتش گفته شده. آتشی که کافران و ظالمان به آن مبتلا خواهند شد نمونه هايي چون
ـ آنان به کيفر آن چه به دست می آوردند جايگاهشان آتش است
ـ … پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار
ـ بدانيد که برای کافران عذاب آتش خواهد بود
ـ اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش برايشان نخواهد بود
از جمله ی آن 178 مورد هستند. و در همه ی آن ها کسی که به صدا و فرمان خدا و پيامبرش گوش فرا ندهد کارش با آتش «هراس انگيز» خواهد بود. در حالی که نقطه ی مقابل آن حضور هزارها آتشکده در سراسر ايران است که در مذاهب مختلف قبل از اسلام وجود داشت و نگاهی مثبت و گاه مقدس به آتش وجود داشت. اين دو نگاه متفاوت از سوی دو سرزمينی که يکی دايم در آتش گرما می سوخت و طبعا مردم در آن علاقه ای به آتش نداشتند و سرزمين ما که طبيعتی ملايم و بيشتر سرد داشت و آتش و خورشيد گرمابخش آن بود امری کاملا قابل درک است.
در واقع چهارشنبه سوری يکی از چند گوهر بازمانده از فرهنگ دوران های دور سرزمينی است که در آن زندگی می کنيم و حس داشتن آن ها بر تن و جان ما نشسته است. هر چه هست در اين جشن نشانه ای از بکن نکن های مذهبی، قومی، نژادی، جنسی و جنسيتی نيست. و از آنجا که زمينی است يا زمينی شده است با روحيه و مردمان اين زمانه خوانانی دارد.
اما می بينيم که در سی سال گذشته به بهانه های مختلف از «همزمان شدن با عزاداری های اسلامی» گرفته تا «آتش پرستی» و «بيهوده بودن و مضحک بودن آن » و تا «خطر آتش سوزی» و غيره به شدت از سوی حکومت موجود درايران با آن مخالفت می شود.
اين مخالفت های غير منطقی اتفاقا توجه و علاقه مردمان را نسبت به آن چه از خود می دانند و حس مالکيتی معنوی بر آن دارند بيشتر و بيشتر کرده است به شکلی که می بينيم برگزاری جشن های ملی ـ ايرانی در سال های اخير به سرعت گسترش پيدا می کند و به خصوص در نزد جوان ها اعتباری امروزی هم پيدا کرده است.
اين نوع برخورد ها بين دو طرز فکر که يکی پشتوانه ای از زور و حکومت نظامی ـ مذهبی را در خود دارد و ديگری شوری طبيعی و انسانی ـ زمينی، کار را به جايي رسانده که جشن های ايرانی و به ويژه خصوص چهارشنبه سوری را به عنوان آزمايشی برای شناخت حق از ناحق تبديل کرده است. مهم نيست اين آزمايش علمی باشد يا نه. اما از آنجا که از دل ضرورت های زمانه ی ما برمی آيد بر دل و جان می نشيند که: آتش چهارشنبه سوری همان آتشی است که هر آنکس که چون سياوش نيک و سربلند است از آن می گذرد.
برای ديدن نامه به يونسکو برای ثبت جهانی چهارشنبه سوری اين جا را ببينيد>>>
بنیاد میراث پاسارگاد