برای این که اجازه ندهیم نوروز و جشن های ملی ایرانی مان را خانگی کنند؛ چه باید کرد ؟ در فلسفه ي ايران كهن ، ناپايداري جهان به معناي ناپايداري زندگي نيست ، چرا كه زندگي در جهان ناپايدار ـ يا به گفته ي حافظ، " جهان بي بنياد " ـ قانونمندي خود را دارد. زندگي سرشار از زيبايي است و انسان در آن پراميد و بي بيم در راستاي مسئوليت خود گام بر مي دارد تا بتواند از بار بي آيين انديشه هاي » اهريمني « كاسته و بر اساس نيكي هاي سه گانه، با شادماني به ساختن جهاني نو ، آباداني جهان و پيشرفت آن بپردازد تا شايسته زندگي و نام جاودانه گردد. در اين "جهان زاياي بار آور" شادي و آبادي پيوند و پيوستي تنگاتنگ دارند و، بر اين اصل و بنيان، دريوزگي و قلندري و نكوهش جهان مادي بي معناست . انسان در ين نگاه فلسفی منفي گرايي، يعني پشت كردن به دنيا، را مذموم شمرده و عشق به هستي را در هر گام نيك خود جلوه گر مي سازد و چشمان ستايشگر و نيايش بر خود را بر همه ي داده مي دوزد، نيرو مي گيرد و نيرو مي بخشد و ميدان عشق را همچون سمندر در آتش با شيدايي طي مي كند چنين