مبارزه ای مدنی، برای شادی و روشنایی ـ شکوه میرزادگی

 

تعریف ساده ی «نافرمانی مدنی» انجام اعتراض یا دست زدن به مبارزه ای بدون خشونت است نسبت به امر، روش و یا سیاستی که قدرت یا حکومتی آن را بر مردمان تحمیل کرده است.

من به عنوان یک عاشق فرهنگ ایران، می خواهم ادعا کنم که، بنا بر تعریف «نافرمانی مدنی»، جنبش اجرای مراسم نوروزی از سوی میلیون ها تن از مردمان ایران در چند دهه گذشته، بزرگترین و زیباترین نافرمانی مدنی پی گیری می باشد که در عصر ما اتفاق افتاده است.

این جنبش بلافاصله پس از انقلاب اسلامی سال 1357 در سرزمین ما متولد شد و به سرعت رشد کرد: از یک سو حکومت مذهبی با همه ی خشونت و قدرت نظامی اش، و با همه ی ابزار تبلیغاتی و بازدارندگی های روانی اش، تحت عنوان نهی کردن مذهبی، سعی در حذف سنت های فرهنگی و غیر مذهبی مردمان یک سرزمین داشت و، از سوی دیگر، مردمان ایران همزمان با آنکه به اجبار به خیلی از خواسته ها و فرامین این حکومت تن می دادند، هم از آغاز در مقابل این خواست ایستادند. آن ها، با هر مرام و عقیده ی مذهبی و غیر مذهبی چندین سال است که با اجرای این مراسم، آشکار و نهان مبارزه ای را ادامه داده اند که روز به روز گسترش یافته و حتی به وسیله ی ایرانیان مهاجر، یا تبعیدی، به بیرون از مرزهای ایران نیز کشانده شده است.

به راستی این تلاش و استقامت خستگی ناپذیر میلیون ها انسان برای حفظ بخشی از فرهنگ یک سرزمین چه نامی می تواند داشته باشد جز مبارزه ای مدنی و متمدنانه؟ اگر این جنبش مبارزه ای مدنی نیست، پس چیست؟ سال هاست حکومتی با انواع تهدیدها، بهانه ها و دلایل امنیتی ـ مذهبی نتوانسته این مردم را وا دارد تا از اجرای مراسم نوروز، همانگونه که هست، دست بکشند. مردم از چند هفته مانده به نوروز، همچون لشگریانی سازمان یافته، زیبا و سربلند به حرکت در می آیند و تک تک مراسم مربوط به نوروز را دقیقا برگزار می کنند: حکومتیان آتش پرست شان می خوانند، آنها از آتش می پرند، کافرشان می خوانند، از آتش می پرند، کتک شان می زنند، از آتش می پرند، تهدیدشان می کنند، زندانی شان می کنند، و آنها همچنان از آتش می پرند، گاه لباس شخصی های معروف میان آتش هایشان ترقه های خطرناک می گذارند، دست و صورت شان را می سوزانند اما آن ها باز از آتش می پرند، از شادمانی و رقص و آواز نوروزی برحذرشان می کنند، اعتنایی ندارند، اولتیماتوم نظامی و بیانیه ی مذهبی صادر می کنند و آنها اعتنایی ندارند، بازداشت و زندانی شان می کنند، آنها همچنان از همان لحطه ی آزادی دوباره ادامه می دهند.

حکومت برای برگزاری هر کدام از عید های مذهبی، از تولد پیامبر گرفته تا عید غدیر و فطر و قربان، میلیون ها خرج می کند، نشریات و رادیو ـ تلویزیون هایش صبح تا شب در بوق و کرنا می دمند و کسبه، خواسته یا ناخواسته، وادار می شوند تا در و دیوار را چراغانی کنند. اما همین حکومت برای عید نوروز فقط دنبال یک شهادت و مرگ و میر مذهبی می گردد تا بتواند یک سال دیگر هم که شده جلوی مراسم نوروز را بگیرد. اما، هر سال، با نشستن عطر بهار در سینه ها، میلیون ها ایرانی برای برگزاری هر چه با شکوه تر و گسترده تر مراسم نوروزی براه می افتند، و با همه ی فشارهای اقتصادی تحمیل شده بر مردم همه ی توان شان را در گرفتن مراسم نوروزی به کار می گیرند؛ به سان سربازانی دقیق و وظیفه شناس، می تازند و می رزمند تا پرچم پیروزی شان را یک سال دیگر در آستانه ی بهار برافرازند

بخشی از مقاله « نوروز، و بزرگترین مبارزه مدنی تاریخ معاصر. برگرفته از کتاب «میراث فرهنگی و تاریخی ایران در دوران حکومت اسلامی» نوشته ی شکوه میرزادگی

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

پرسش بنیاد میراث پاسارگاد از برخی شخصیت های فرهنگی و اجتماعی: برای این که اجازه ندهیم نوروز و جشن های ملی ایرانی مان را خانگی کنند؛ چه باید کرد ؟

Read Next

برخی گفتگوها، و نوشته ها درباره امیر طاهری